نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

دهخدا، طنزنویسی تأثیرگذار
   1387-10-28– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


 

علی اکبر دهخدا (1258 ـ 1334 تهران) را ما با فرهنگ لغت وزین‌اش می‌شناسیم، اما وی نه‌تنها پژوهشگری یگانه بود، بلکه در پایه‌گذاری فرهنگ ساده‌نویسی در نثر مغلق فارسی دوره‌ی قاجار نیز سهم بزرگی داشت. ساده‌نویسی و زبان قابل فهم در نثر را طالبوف و ملکم اشاعه دادند، اما دهخدا به این شیوه‌ی نگارش غنا بخشید و زبان کوچه و بازار را در گستره‌ی روزنامه‌نگاری بکار برد.

طنزهای پاورقی

يكى ازمهمترين آثار دوره‌ مشروطیت قطعات طنز و انتقادی به نام "چرند و پرند" است که دهخدا با اسامی مستعاری چون "دخو"، "خرمگس"، "نخود همه‌آش" و... می‌نوشت و به‌صورت پاورقى در مجله‌ى صوراسرافيل منتشر می‌کرد.
 

پس از کودتای 23 جمادی‌الاول 1326 دهخدا که در سفارت انگلیس تحصن کرده بود از مرگ رهایی یافت، اما به اروپا تبعید شد. مدیر مجله‌ی صوراسرافیل، میرزا جهانگیرخان شیرازی، فردای کودتا به دستور محمدعلی‌شاه در باغشاه کشته شد.

ساده‌نویسی و تحول روایت

طنزنوشته‌های "چرند و پرند" نخستين شيوه‌ى نگارش مدرن در زبان فارسی هستند. دهخدا با نگارش نثر ساده و قابل فهم و به کارگیری زبان محاوره و اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های متداول در میان مردم، قدم بزرگی در نزدیک کردن ادبیات به زبان کوچه و بازار برداشت.

اما این تحول تنها در نثر نبود و کل روایت نیز در طنزهای وی تحولی ساختاری یافت. راوی در شمایل هر شخصى در اين طنزها، به واسطه‌ی زبان خاص خود، هويت اجتماعى آن شخص‏ را ايفا مى‌كند. از زبان روستايى، حاجى‌بازارى یا کودک گرفته تا زبان ملا، هر كسى زبان یگانه‌ی‏ را دارد كه البته طرحى نو در سنت روايى فارسى است.

چالش سیاست و فرهنگ

صد سال از نگارش طنزهای چرند و پرند می‌گذرد، اما این پارقی‌ها امروزه نیز برای ما شیرین‌اند. نه‌تنها به خاطر قلم شیوای دهخدا، بلکه از این جهت که بسیاری از مشکلات سده‌ی گذشته هنوز برای ما برجای مانده‌اند و متأسفانه مشکلات امروزه‌ی ما نیز هستند.

دهخدا به موضوعات متفاوتی می‌پردازد و در توضیح هر موضوعی جسورانه گوشه‌ای نیز به سیاست‌مداران و روحانیون وقت می‌زند. برای نمونه اگر در رابطه با ترک تریاک می‌نویسد به بیمارستانی اشاره می‌کند که از لطف طلاب بودجه‌اش به جای رسیدگی به بیماران صرف ملاها می‌شود.

دهخدا اما تنها دولت‌مردان و ملاها را به سخره نمی‌گیرد، بلکه فرهنگ خودی را نیز به چالش می‌طلبد. مثلاً هنگامی که دوستش "دمدمی" راوی را به نوشتن روزنامه تشویق می‌کند، می‌نویسد: "...اولاً همین تو که الان با من ادعای دوستی می‌کنی آن وقت دشمن من خواهی شد." و بدین‌گونه دهخدا کل استبداد فرهنگی را به تصویر می‌کشد.

معنای دین

سیاست‌مداران و دین‌داران سوژه‌ی اصلی طنزهای دهخدا می‌باشند. مثلاً از ملا ـ گدایی می‌نویسد که در مکتب، دین را به معنی اسلام می‌آموزد، اما در واقع نمی‌داند که دین چیست و در پایان متن بی‌سوادی، سردرگمی و نیز غارتگری کسانی تصویر می‌شود که سر زبانشان "دین رفت" هست و برای پوشش چپاول خود دائماً دم از دین و مسلمانی می‌زنند.

"باری سرگردان مانده‌ام که آیا این کدام‌یک از اینهاست. آنست که آخوند مکتبی می‌گفت؟ یا ملک وقف است؟ یا احمد قشنگ قهوه‌چی است؟ یا صیغه و دختر سمسار است؟ یا سه هزار تومان است؟..."

نقد حاکمان

وی به حکام پولدار این‌گونه برخورد می‌کند که بیخود کسی اینقدر مال کسب نمی‌کند، مگر "مال فلان یتیم را، فلان صغیر را، فلان بیوه را به ضرب چماق گرفته باشد."

و یا در زبانی شیوا داشتن پادشاه را قانون جنگل می‌انگارد و به وزرا هم لقب می‌دهد: "من هیچ‌وقت نمی‌گویم برای ما بزرگتر لازم نیست، میان حیوانات بی‌زبان خدا هم شیر پادشاه درندگان است و به صریح عبارت شیخ سعدی، سیاه‌گوش هم رئیس‌الوزر است و بلکه درازگوش هم رئیس کشیک‌خانه می‌باشد."

و یا جایی دیگر راوی کودکی است که از مادرش دلیل دعواهای شبانه‌روزی با شوهرش را می‌پرسد و مادر از آخوند محله می‌گوید که در رفع مرافعه‌ای پنهانی او را عقد کرده، با این که وی نامزد داشته است. مادر با کلکِ آخوند که وکیلش بوده همسرش می‌شود و راوی تازه به زمینه و عمق دعواهای والدینش پی می‌برد.

دهخدا این ماجرا را با ظرافت به مشروطه ربط می‌دهد و آخوندی را که وکیل است و در حل یک مرافعه موکلش را پنهانی به ازدواج خود درآورده، با موکلان مجلس مشروطه مقایسه می‌کند.

جنبش زنان در انگلستان و ایران

اما یکی از جالب‌ترین طنزنوشته‌های دهخدا مقایسه‌ی جنبش زنان ایرانی و انگلیسی است. اگر در انگلیس زنان "در باب تحصیل حقوق سیاسیه‌ء خود اقدامات مجددانه به عمل آورده اجتماعات بزرگ تشکیل داده قسمت عمدهء جراید و نطق خطبا را مشغول خود کردند و برای حقانیت خود مقالات و کتاب‌های متعدد" نوشته‌اند، در ایران وضعیت زنان از لونی دیگر است.

جنبش زنان ایران این است که زن فلان ملایی برای فرار دادن مهمان شوهرش شپش در کفش مهمان بیاندازد و یا زنی دیگر بر اساس خرافات دگمه‌ی پیراهن شوهرش را ندوزد.

اما در همین پاروقی‌ها از کنسرت دختران قوچان در عشق‌آباد نیز سخن می‌رود و سرودی که دختران فروخته‌شده در یاد و آرزوی دیدار وطن می‌خوانند.

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1395