نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

پله‌های پیشرفت مردان
  23.03.1388– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


دوریس لسینگ، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل 2007، سال 1919 از والدینی انگلیسی در کرمانشاه متولد می‌شود. دوریس شش ساله است که خانواده به زیمبابوه مهاجرت می‌کنند و دوریس در هجده‌سالگی ساکن انگلستان می‌شود.

داستان کوتاه "میان مردان" گفتگویی زنده‌ و جذاب میان دو زن حدوداً چهل‌ساله است که پس از تجارب گوناگون با مردان، ازین پس می‌خواهند در درجه‌ی نخست به فکر کار و پیشرفت خود باشند.

در جستجوی مردی مشهور

شش ماه گذشته را ماورین به لاغری و زیبائی‌اش رسیده. شش کیلو کم کرده و در سن 39 سالگی خود را از هر زمانی جذاب‌تر می‌یابد. وی چندان زیبا نیست، اما سکسی‌ست و خوب می‌داند که چگونه خودش را بیاراید. آشپز خوبی‌ست و در تخت‌خواب اعجاب‌انگیز.

ماورین در هجده‌سالگی خانه‌ی پدری‌اش را ترک کرده و در این بیست‌سال یازده معشوق داشته. مردانی که اغلب نویسنده یا هنرپیشه و کارگردان بوده‌اند و بیشترشان به هنگام زندگی با او و یا سپس‌تر مشهور شده‌اند. و چون وی همواره به پیشرفت مردی که با او زندگی کرده اندیشیده و نه به نقاشی خود، نمی‌تواند به‌تنهایی زندگی خود را بچرخاند.

ماورین مدتی است که از معشوق‌اش جدا شده و حال در آپارتمان او با وجدانی ناراحت زندگی می‌کند و در جستجوی مرد مشهوری هست تا چندصباحی را با او بگذراند.

گرته‌ای از داستان

ماورین غرورش را قورت می‌دهد و دعوتنامه‌ای برای پگی می‌فرستد، تحت عنوان: "بیا اینجا و »منِ« جدید مرا بشناس".(Zwischen Männern, Bastei-Lübbe 1994)

پگی همسر پروفسوری‌ست که پیشترها از معشوق‌های ماورین بوده است. ماورین می‌اندیشد که اگر بیشتر تلاش می‌کرد، می‌توانست او حال همسر پروفسور باشد. اما به یاد گذشته که می‌افتد مرد را چندان آش دهان‌سوزی برای همسری نمی‌یابد. چراکه مرد همواره یک آپارتمان مجردی داشت و هر که همسر او می‌شد باید می‌پذیرفت که تنها زن زندگی پروفسور نیست.

حال ماورین می‌خواهد که پگی پادرمیانی کند و پروفسور کاری برای ماورین جور کند که وی در رابطه با مردان مشهور قرار گیرد و بتواند معشوق جدید درخوری بیابد.

پگی اما جدا شده و آمده تا "منِ جدیدش" را به ماورین نشان دهد که همواره در دوران زناشویی‌اش به پگی از بالا و به عنوان زنی عادی و خسته‌کننده نگریسته.

دو زن مست می‌کنند، از گذشته‌ها می‌گویند و کینه‌ها به خنده تبدیل می‌شوند.

پگی حکایت می‌کند که پروفسور دختری را باردار کرده و پگی او را تهدید کرده که یا شکایت می‌کند و یا پروفسور باید جدا شود و ماهانه به او خرجی دهد و پروفسور اجباراً می‌پذیرد.

پگی پیشنهاد می‌دهد که ماورین اجاره‌نامه‌ی خانه‌ی معشوق را بفروشد، آپارتمانی اجاره کند و با ماهانه‌ی خرجی او با هم زندگی کنند و یک بوتیک بازکنند.

ماورین پیشنهاد پگی را نمی‌پذیرد که بدون سند ازدواج با هیچ مردی نخوابد اما قول می‌دهد که دیگر برای هیچ مردی کارش را از دست ندهد.

سند ازدواج

ماورین ازدواج را خارج از پرنسیب خود می‌داند و در همین حال می‌اندیشد که اگر با معشوق ازدواج کرده بود، حال در آپارتمان او احساس روسپی‌گری به او دست نمی‌داد. انگار تنها ازدواج به زن اجازه می‌دهد که از دارایی مرد استفاده کند.

از پگی می‌پرسد او که این همه معشوق داشته، آیا فقط از همسرش پول گرفته و پگی تأیید می‌کند. و ماورین اضافه می‌کند که تنها وقتی سند ازدواج داری و پول از مرد می‌گیری، حس فاحشگی نمی‌کنی.

رابطه‌ی یک‌سویه‌

ماورین می‌گوید که اگر نقاشی می‌کشید یا از سوی معشوق‌اش مسخره می‌شد و یا به خاطر گرسنگی او باید غذا می‌پخت و یا با او می‌خوابید و پس از آن هم فقط درباره‌ی کار معشوق صحبت می‌شد. بغض‌آلود می‌گوید که همه‌شان اینگونه بودند، وگرنه او چیزی از آب درمی‌آمد.

در بیست‌وچهار ساعت شبانه‌روز، همواره هجده ساعت را برای جلب توجه معشوق گذرانده است و اضافه می‌کند که خودش اینطور خواسته.

منِ جدید

ماورین با این قصد پگی را دعوت می‌کند که از طریق او با مردان مشهوری آشنا شود اما در درد‌دل‌ها و صحبت‌هایش با پگی پی می‌برد که هر بار پس از پایان هر رابطه در همان نقطه‌ی نخست ایستاده است.

زنی که زندگی خود را بر پای مردان ریخته، برای آنان پخته و به پیشرفت آنان کمک کرده، ولی به کار خود نیاندیشیده است. بنابراین هربار که رابطه‌ای به پایان می‌رسد، او در جستجوی کار و نگران گذران زندگی است.

ماورین در این گفتگو متوجه می‌شود که تا حال حماقت کرده و با جان و تن به مردان عشق ورزیده، مردانی که از زنان به عنوان پله‌های ترقی استفاده و آنان را به خاطر زنانی جوان‌تر ترک می‌کنند.

ماورین و پگی تصمیم می‌گیرند دیگر به این رابطه‌ی یکسویه پایان بخشند و اینگونه هر دو زن به "منِ جدید" خود دست می‌یابند.

 

http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1633