"تدفین
زندگان" بخش نخست رمان دوجلدی "برهی
گمشدهی راعی، نوشتهی هوشنگ گلشیری
(1316ـ1379)
است
که سال 1356 منتشر شد، ولی بخش دوم آن به
چاپ نرسید.
گذری بر
رمان
رمان در
پاییز 1348 اتفاق میافتد. شخصیت اصلی
داستان، آقای راعی، آموزگار است و کلفتی
به نام حلیمه دارد که نُه ماه است در
خانهی او کار میکند و خارج از وظیفه
برای مرد غذا میپزد و از او پرستاری
میکند. پس از آنکه راعی با کلفت خود
رابطهی جنسی برقرار میکند، عذر او را
میخواهد.
راعی در
طی سالها تذکرةاحوال شیخبدرالدین را
مینویسد و در آن به سرگذشت شیخی
هفتادساله میپردازد که در سن سیوپنج
سالگی به سنگسار زنی که از فقر به
خودفروشی روی آورده حکم میراند و پس از
آن عشق زن خواب و بیداری او
را رقم
میزند.
فصلی از
رمان نیز به درگیریهای زناشویی
میپردازد. اختلافاتی که در کافهنشینی
راعی و همکارانش نقل میشوند و تا جزئیات
پیش میروند و یا دخالت همکاران برای آشتی
در امور زناشویی.
داستان
در گورستان به پایان میرسد.
مادر راعی
از همان
صفحهی اول از بوی حلیمه، تمیزکاری او و
نیز پرستاری سخن میرود. و حتی کلفت با
مادرش مقایسه میشود که اگر مادر
یادداشتهایش را هنگام تمیز کردن به هم
ریخته بود، سرش داد میزد.
در
آشپزخانه با دیدن رنگ و بوی غذای حلیمه به
یاد "سلطنت مادر" میافتد. مادری که
یادهایش با
تمیزی خانه، آشپزی و صدای قلقل سماور
آمیخته است.
زنِ نجیب
یا روسپی
عفت همسر
وحدت، همکار راعی، که به عاشقی و
خانهداری شهره است، ناگهان دلسرد از شوهر
موهایش را کوتاه و بور میکند، آرایش
میکند و ظاهر زنی روسپی را به خود
میگیرد.
"کهنه
خیس میکشید، رخت میشست، به بچه میرسید،
برای من چای میآورد، شیشهها را پاک
میکرد..."( عصر جدید، استکهلم1990، ص134)
عفت
زندگیاش را به پای شوهرش ریخته و حتی
سلیقهاش را با او تطبیق داده. اشعاری را
که وحدت برایش میخواند، رونویسی میکند و
رمانهای پیشنهادی او را میپسندد. اما
زمانی که شوهر بر اعتقادات خودش پایبند
نیست و دیگر به ظاهر همسر و خانه اعتنایی
نمیکند، زن دلسرد میشود.
موی
کوتاه بور، کفش پاشنهبلند و صورت
بزککرده در این رمان به معنای خرابی زن
است. راعی میگوید: "...همین که کسی صورتش
را بزک بکند و موهاش را کوتاه کند توی
آینه یکی دیگر را خواهد دید..."(ص159)
و این را
در مورد دوست زن سابق راعی نیز میتوان
دید که بزک و موی کوتاه مینو در خیانت او
به راعی تنیده است.
عشق در
دل راعی خشکیده و مینو با خیانت خود شمایل
یک روسپی را گرفته. برخلاف زن خودفروش
تذکرةالحوال که به خاطر فرزندانش دست به
خودفروشی زده و از نظر راعی فاحشه محسوب
نمیشود، راعی به مینو به عنوان فاحشه
مینگرد.
نام رمان
راعی به معنای شبان است. شبانی که برهاش
را گُم کرده. اما این بره چه میتواند
باشد به جز زن. زنی که در بخش نخست رمان
تحت عنوان "تدفین زندگان" برای راعی مرده
است. زنانی که با ظاهر مدرنشان بوی تعفن
میگیرند و وحدت آن را "لاش مرده"ای
مینامد که خانهاش را پر کرده.
زبان زنستیز
مفاهیم
آشپزخانه و کلا کار خانه با زنِ نجیب در
این داستان وحشتناک درهمآمیخته است بطوری
که زن در صحبتهای مردان با سیمای کلفت
اینهمانی دارد.
زبان
زنان نیز دست کمی از مردان ندارد. مثلا
عفت در خانهی راعی به آشپزخانه میرود و
میگوید: "من هنوز زنم، تا شما سیگاری
بکشید یک چیزی میآورم."(ص184)
زبانی که
مشخص است مصنوعی از سوی نویسندهای مرد به
شخصیت زن داستان تحمیل شده است.
نگاه
مردان به زنان بسیار تنگ و عقبمانده است
و زن در خانهی تمیز و بستر خلاصه میشود.
و معلوم نیست که در این میان، چرا مردان
غالباً با نام فامیل نامیده میشوند و
زنان با نام کوچک؟
سرگشتگی
روشنفکران
بیهویتی روشنفکرانی مانند راعی که در حال
و هوای شیخ سیر میکند و چیزهایی مینگارد
که به آن اعتقاد ندارد و یا وحدت که
لابلای کتابهای تاریخ پی هویت گمشدهاش
میگردد، به
"معلق میان دو هیچ" میماند. هویت وحدت در
شمایل سرو زرتشت سوخته و او به بنبست
رسیده است، در آستانهی خودکشی.
مردانی
روشنفکر که میان سنت و تجدد سر در
گریبانند. میخواهند مدرن جلوه کنند،
حرفهای روشنفکری میزنند، امابه شدت
سنتیاند و بویژه به مقولهی زن که
میرسند، همان سیمای مادر سنتی را از او
انتظار دارند. زنی که با کارِ خانه و از
خود گذشتگی و عشق به مرد حس امنیت و
خوشبختی ببخشد.
زنی که
با تأیید نظرات و سلیقههای مرد به او
اعتماد به نفس بدهد و ادای زنهای بلوند
غربی را درنیاورد و ظاهرش را مانند آنان
نیاراید.
مقولهی
زن همواره برای آنان تابویی بسته میماند
که کوچکترین تغییری در آن جایز نیست،
چراکه امنیت و آرامش مرد وابسته به خدمات
و رفتار زن است.
http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1621
|