از قدرتمندترین زنان
شاهنامه همای چهرزاد است که به گزارش
فردوسی سی و دو سال با عدل و داد
فرمانروایی میکند و به آبادی ایران کمر
میبندد.
چکیدهی
داستان
بهمن شاهنشاه ایران
پسری دارد به نام ساسان و نیز دختری به
نام همای که عاشقانه دوستش دارد. بهمن با
اینکه پسری دارد، پادشاهی را به همای که
از خود او آبستن است و سپس به فرزند او
میسپارد. ساسان بیآنکه بر سر تاج و تخت
با خواهر به ستیز برخیزد، با دلی چرکین به
نشابور میرود.
بهمن
که بسیار بیمار است بزرگان را
فرامیخواند:
چنین گفت کین پاکتن چهرزاد + به گیتی
فراوان نبودهست شاد،
سپردم بدو تاج و تختِ بلند + همان لشکر و
گنجِ با ارجمند،
ولیعهدِ من او بود در جهان + هم آنکس کزو
زاید اندر نهان،
اگر دختر آید برش، گر پسر + وُ را باشد
این تاج و تخت و کمر!
پس از مرگ بهمن همای بر تخت مینشیند و به
گفتهی فردوسی راه و آیین دیگری در پیش
میگیرد و تدبیر و عدالتاش از پدرش پیشی
میگیرد.
به رای و به داد از پدر برگذشت + همه گیتی
از دادش آباد گشت! (ص487)*
و اما از دستگیری فقرا نیز بازنمیماند و
به بهبودی وضع زحمتکشان کمر میبندد.
توانگر کنیم آنک درویش بود + نیازش به
رنجِ تن خویش بود! (ص488)
فردوسی همچنین در کشورداری و فرمانروایی
از او به نیکی و بزرگی یاد میکند.
جهانی شده ایمن از دادِ اوی! + به کشور
نبودی جز از یاد اوی!
همای که میخواهد
طولانی سلطنت کند و جانشین نمیخواهد،
هنگام فارغ شدناش را از همه پنهان
میکند و فرزندش را که پسر است به دایهای
میسپارد و هر که از او میپرسد، میگوید
که کودک مرده است.
پسرش که هشتماهه
میشود، مادر کودک را در گهوارهای شاهانه
با گوهر فراوان بر رود فرات مینهد (که
یادآور داستان موسی هم هست)
مرد رختشویی (گازر)
پسرک را مییابد و زنش که کودکش تازه
مرده، پستان پرشیر بر دهان کودک میگذارد
و چون کودک را از آب روان یافتهاند، نامش
را داراب مینهند.
پس از
سیو دو سال همای پسرش را دوباره مییابد
و میشناسد و از او پوزش میخواهد و تخت
را به پسر وامیگذارد.
ازدواج
درونخانوادگی (خویدودس)
از آنجا که در ادیان
ایران باستان ازدواج با محارم نهتنها
ناپسند نبود، بلکه ثواب بشمار میآمد،
بویژه در میان پادشاهان، ازدواج خواهر و
برادر رواج داشت و ما چه در شاهنامه و چه
در گزارشات تاریخی و نیز در اسطورهها
شاهد پیوند خواهر و برادر هستیم. پیوندی
که "خویدودس" نام دارد و البته میتواند
میان مادر و پسر و دختر و پدر نیز برقرار
شود. مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد و
مادر و پدر همهی انسانها از دیدگاه
اساطیر ایرانی خواهر و برادرند. در روایت
بهمن و همای چهرزاد، بهمن پدر همای است که
همای بر اساس سنت خویدودس به همسری پدرش
درمیآید و از او آبستن میگردد.
همای چهرزاد و افسانهها و
القاب بیشمار
در رابطه با همای،
القاب و چهرهی تاریخی وی، رویدادنگاران
گزارشات جوراجوری گزارش کردهاند. گاهی
خود او را شهرزاد یا شهرآزاد (شهرزاد
قصهگو) انگاشتهاند و گاهی مادرش را.
گاهی لقب وی را
سمیرامیس، ملکهی افسانهای آشور و
دارندهی باغهای معلق میپندارند. برخی وی
را اِستر یا دینارزاد (دینآزاد) یهودی ـ
همسر بخت النصر یا لهراسب ـ میانگارند که
با تدبیر قوماش را رهایی میبخشد و البته
همهی این افسانهها به قول جلال ستاری
"به کار شهرزاد که در «گردانیدن بلا از
دختران مردم» پیروز شد، سخت همانند است و
ازینرو شگفتآور نیست که شهرزاد و استر را
صاحب هویت واحد و در اصل یکتن دانسته
باشند." **
سلطنت
افسانهای همای
مسعودی از
رویدادنگارانی است که از پادشاهی همای
مینویسد: "بس از آن همایه دختر بهمن پسر
اسفندیار پسر یستاسب پسر لهراسب بپادشاهی
رسید که به نسب مادر خود شهرزاد معروف
بود، این ملکه با روم و دیگر ملوک زمین
سرگذشتنها و جنگها داشت و با مردم مملکت
خود نکو رفتار بود. مدت پادشاهی او بعد از
پدرش بهمن سی سال بود و جز این نیز
گفتهاند."***
در تاریخ هخامنشیان
زنی فرمانروایی نکرده است و چنین برمیآید
که پادشاهی همای افسانهای بیش نیست،
هرچند که برخی از رویدادنگاران از حکومت
وی سخن راندهاند. اگر حکومت وی را
افسانهای بیش نشماریم، همین افسانه نیز
از زنی که با عدل و داد حکومت میکند،
آنهم به گونهای که تدبیر و عدالتاش از
پدرش نیز فزونی مییابد و ایران را آباد
میکند، بسیار قابل تأمل است.
بویژه که در این
افسانه همای برادری دارد و پادشاهی وی از
روی ناچاری و فقدان پسر نبوده، بلکه به
میل پدر بوده است، و این میتواند نشانی
از نقشورزی زن در زمان هخامنشیان داشته
باشد.
نقشورزی زنان در
دوران هخامنشیان
در بازخوانی سنگنوشتههای دوران
هخامنشیان پژوهشگران برآنند که در این
دوران زنان پا به پای مردان کار میکرده
و مزد برابر میگرفتهاند. زنان امکان
آموزش برابر با مردان را داشتند. و هایده
ماری کُوخ بر این باور است که: "ما در
امپراطوری ایران زمان فرمانروایی داریوش
با برابرحقوقیای سر و کار داریم که در
قرن بیستم اروپا برایش مبارزه
میشود!"****
اینکه در این مقایسه
خانم کُوخ تا چه اندازه غلوّ کرده و یا از
واقعیت آن زمان سخن رانده است، در این
بررسی کوتاه نمیگنجد. اما باید به دیده
داشت که این پژوهشها گوشهای از نقشورزی
زنان دوران هخامنشیان را بازتاب میدهند.
برای نمونه در این سنگنوشتهها گزارش شده
است که زنان پس از فارغ شدن برای پنج ماه
مرخصی با حقوقی حداقل میگرفتند. همچنین
غلّه و شراب به عنوان جایزه دریافت
میکردند. البته این جایزه به زنانی که
پسر میزائیدند دوبرابر تعلق میگرفت و
این تنها تفاوتی است که در تفاوت میان
جنسها از میان سنگنوشتهها مشخص شده
است.
زنان میتوانستند به
درجات بالا نیز راه یابند و رؤسای تولیدات
کالاهای سلطنتی اغلب زنانی بودهاند که
مردانی زیردست آنان کار میکردهاند.
* ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بکوشش جلال
خالقی مطلق، دفتر پنجم، کالیفرنیا و
نیویورک 1375
** ر. ک. جلال ستاری، افسون شهرزاد،
انتشارات توس 1368، ص129ـ 142
*** ابوالحسن علیبن حسین مسعودی، ترجمه
ابوالقاسم پاینده، جلد اول، مروجالذهب،
تهران 1374، ص226
**** Heidemarie Koch, Es kündet dareios
der König, Mainz/Rhein: von Zabern,
1992, S.234
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1131
|