نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

یک زندگی تنیده در ترس
   1387-12-17– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


داستان کوتاه "ادکلن زهرآگین" نوشته‌ی جهانگیر هدایت، نویسنده‌ی ساکن ایران، به موضوع نویی در ادب فارسی می‌پردازد. به رابطه‌ی جنسی یک مرد با دختری که در حین رابطه با او دوست مرد می‌گیرد، نامزد می‌کند، ازدواج می‌کند و باز هم به رابطه‌اش با معشوق ادامه می‌دهد.

چکیده‌ی داستان

راوی مرد اول‌شخص داستان از آشنایی‌اش با دختری حکایت می‌کند که برای انجام کاری به دفتر او می‌آید و به دل راوی می‌نشیند. راوی به بهانه‌ای ملاقات دیگری ترتیب می‌دهد و این ملاقات‌ها خیلی زود به رابطه‌ی جنسی آتشینی تبدیل می‌شود.

پس از دو ماه دختر به او می‌گوید که دوست پسر گرفته و مرد که می‌داند قرار نیست شوهر دختر باشد، به او حق می‌دهد که با جوان‌ها دوست شود، ولی همواره سایه‌ی مرد دیگری را بر پیکر دختر حس می‌کند، اما تلاش دارد که تعصب را در خودش پس بزند و به آن فکر نکند. پس از چند ماه دختر از نامزدی‌اش با مرد می‌گوید. نامزد از رابطه‌ی آن دو خبر ندارد، چراکه دختر می‌داند "مردها چقدر حسود و کم‌ظرفیت و احمق‌اند". (بررسی کتاب، شماره 53)

بنابراین باید خودش را باکره جا بزند و البته پرده‌دوز هم در شهر بسیار است! دختر ازدواج می‌کند، ماه عسل می‌رود و باز هم رابطه‌اش را با راوی ادامه می‌دهد. اما روزی دختر برای راوی یک ادکلن می‌آورد تا راوی بوی ادکلن شوهرش را بدهد و شوهر از هم‌خوابگی زن با مرد دیگری بو نبرد.

ادکلن اما چشمان مرد را بر "خیانت‌ها، ابتذال‌ها، کثافت‌ها، دروغ‌ها و ناروها و بدبختی‌های زمانه" باز می‌کند و او به این رابطه پایان می‌بخشد.

از خود بیگانگی مرد

مرد رابطه‌اش را با دختر "کثافت‌کاری" و "چاه مستراح" می‌نامد و به خاطر رابطه‌ی جنسی و شهوت با دختر زیبا مدتی طولانی بر این کُنش وی چشم می‌بندد و حس‌های دیگر را پس می‌زند. از روزهای ماه عسل زن ناراحت است و تلاش دارد به ماجراهای آن نیاندیشد و به مردی که با او در رابطه‌‌ی جنسی با دختر شریک است فکر نکند.

ادکلن اما تیر آخر است. او باید بوی شوهر معشوقه‌اش را بگیرد. اگر اندیشه و نظرش را تا حال به خاطر دختر سرکوب کرده و دَم برنیاورده تا دختر را از دست ندهد، اگر تا حال چون مومی در دست دختر بوده و دختر هر چه خواسته به او تحمیل کرده، حال او باید بوی بیگانه‌ای نیز بگیرد.

مرد متوجه ابتذال و حماقت خود می‌شود و حس می‌کند که در لجنی متعفن رسوب کرده و چنان از خود تهی شده که دیگر نه به انسان، بلکه به روباتی کامپیوتری و یا به سخن دیگر مفعولی جنسی بدل شده است.

دلایل آشکار و پنهان خیانت

اینگونه که از حکایتِ مرد برمی‌آید، دختر آغازگر بوسه و لمس و هم‌آغوشی است. دختری که تابوهای جنسی را تا این حد شکسته که خود در رابطه با مردی آغازگر است، باید زنی باتجربه باشد. تجربه‌هایی که از او زنی پیچیده ساخته. پیچیدگی‌ای که خواننده از میان سطور می‌تواند حدس بزند، چراکه راوی مرد است.

دختر عشق را از زناشویی جدا کرده. شوهرش ماشینی زیر پای او انداخته و اینطور که به نظر می‌آید دختر به خاطر رفاه مادی چنین شوهری را انتخاب کرده که در ازای آن تنش را در اختیار او می‌گذارد. اما روحش با معشوق است. با اوست که رابطه‌ی جنسی آتشینی برقرار می‌کند و گوشه و کنار زندگی‌اش را بر او آشکار می‌کند.

شاید اگر داستان از زبان دختر حکایت می‌شد، دختر به چرایی این تصمیم خود می‌پرداخت، اما ما با راوی مردی روبرو هستیم که پس از حدود یک سال رابطه‌ی جنسی با زنی زیبا به یادش می‌آید که زن شوهر دارد و در وجود زن "نه عشق بوده، نه وجدان، نه شرافت و نه هیچ هیچ دیگر" و زن از هر دوی آنان استفاده کرده.

اما سهم مردان در پای‌گیری این خیانت‌ها و دروغ‌ها چیست؟

خط قرمز میان زناشویی و عشق

می‌توان داستان را از زاویه‌ی دیگری نیز نگریست. دختر می‌توانست به معشوق نیز دروغ بگوید. مگرنه اینکه همواره در خانه‌ی مرد یکدیگر را می‌دیدند تا دختر با او دیده نشود. این قرارها می‌توانست ادامه بیابد، بی‌آنکه دختر از نامزدی و ازدواجش بگوید و حتی ادکلن نیز می‌توانست هدیه‌ای از سوی دختر جلوه کند.

اما نه. دختر اگر از قدم نخست با همسرش خیانت‌پیشه و دروغ‌گوست و از همان ابتدا میان زناشویی و عشق خط قرمز کشیده، با عشق خود اما روراست است و همه‌ی زندگی خود را کف دست معشوق خود می‌گذارد و همین روباز بازی کردن معشوقه، خیانت و ناروهای او را نزد معشوق برملا می‌کند و پایان‌بخش این رابطه است.


http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1481