نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

توصیف عشقی همجنس‌گرایانه
   1388-02-19– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


 

کِیت میلِت (1934) از تئوریسن‌های فمینیست آمریکایی است که طی انقلاب به ایران رفت، در تظاهرات 8 مارس سال 57 شرکت نمود و از حق‌خواهی زنان ایران پشتیبانی کرد. وی امیدوار بود که زنان ایرانی جایگاه بهتری بیابند. اما او را از ایران اخراج کردند و میلِت خاطراتش را از این سفر در کتابی به نام "رفتن به ایران" نوشت.

میلِت در کنار کتاب‌های مطرح فمینیستی چون "سیاست‌ورزی جنسی"، داستان‌هایی نیز نگاشته که برخی از آنان زندگی‌نوشت خود نویسنده اند. از جمله وی در داستان "سیتا" (1977) به رابطه‌ی عشقی ـ جنسی خود با زنی به نام سیتا می‌پردازد.

داستانی خواندنی که تجربه‌های نویسنده را از جدایی از همسر ژاپنی‌اش فومیو گرفته تا بیمارستان روحی ـ روانی و تلاش برای خودکشی دربردارد.

عشق به هم‌جنس

راوی که خیلی سریع به سیتا علاقمند شده، آشکارا از عشق و رابطه‌ی جنسی‌اش می‌نویسد. از عشق‌ورزی سیتا که از مردان برای او لذت‌بخش‌تر است و شیوه‌ی نویی را به او می‌آموزد.

راوی همیشه در انتظار دستان نوازشگر سیتا به سر می‌برد. سیتا اما چندان میلی به او نشان نمی‌دهد و مانند گذشته از زیبایی و کمال او نمی‌گوید. راوی حسرت روزهای نخست عاشقی‌ را از سوی سیتا بر دل دارد، در زمان حالی که از عشق دیگر عشقی برجای نمانده است.

سیتا

سیتا از پدری ایتالیایی و مادری برزیلی است که در ایتالیا به دنیا آمده و در برزیل در فقر بزرگ شده. از خاطرات وحشتناک او شبی است که در بیابان بنزین اتومبیل‌اش تمام می‌شود و او به جای اینکه کمک بگیرد، از سوی شش مرد مورد تجاوز قرار می‌گیرد.

سیتا که دو فرزند و نیز نوه‌ای دارد و چندین بار ازدواج‌های ناموفقی پشت سر داشته، بسیار قوی و تواناست. فقرِ کودکی، ازدواج‌های ناموفق و حتی واقعه‌ی تجاوز نتوانسته اند شخصیت محکم او را بشکنند.

توصیف کمال در دیگری

راوی به توصیف زیبایی سیتای پنجاه‌ساله می‌نشیند، توصیفی که با زبان مردان تفاوت دارد.

"هنگام لباس پوشیدن به او می‌نگرم. او پیکرش را چون خانه‌ی خودش حس می‌کند." و در تجسم نوک پستان‌های قهوه‌ای بزرگ سیتا فردیت تکان‌دهنده‌اش را می‌بیند.

از مادربزرگ بودن سیتا لذت می‌برد و از پیکر و روان رسیده‌ی او.

راوی در سیتا چیزهایی را می‌یابد که در خود نمی‌بیند و او را به همین دلیل کامل می‌بیند. او در آغاز شکفتگی چهل‌سالگی،‌ خودش را پیر حس می‌کند و سیتا را سرزنده و شاداب. به نظرش سیتا برای زندگی ساخته شده و نه او که این ده سال را سراسر خلاء و خالی می‌بیند.

راوی سرگشته است و شدیداً وابسته به سیتا. او نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد. و گاه به اعتماد به نفس سیتا حسرت می‌خورد.

سرگشتگی در ماندن یا رفتن

راوی سلطه‌ی معشوقه را روی خودش حس می‌کند و از آن نفرت دارد، و گاه به خاطر عشق شدیدش به او از خودش متنفر می‌شود.

تمام چیزهایی که آن دو را به عشاق تبدیل کرده، حال بر بستر دروغ آن دو را جدا می‌سازد و راوی در دودلی به سر می‌برد که برود یا بماند.

اگر در اوج لذت هم‌آغوشی راوی تصمیم می‌گیرد بماند و برای ماندنش بجنگد، اما فقدان درک متقابل نشانگر فروپاشی این رابطه است.

راوی نویسنده و هنرمند کار و آتلیه‌اش را در نیویورک رها کرده و آمده نزد سیتا. در خانه‌‌ای که نه جای نوشتن دارد و نه نقاشی کردن. وی حس می‌کند که هویتش را از دست داده، همه به خاطر عشق.

از سوی دیگر سیتا از نگاه راوی حاضر نیست از کوچکترین چیزی در زندگی‌اش بگذرد و بچه‌هایش از او مهم‌ترند و اگر راوی به او خاطرنشان کند که چه راهی را برای رسیدن به او پشت سر گذاشته، سیتا تصمیم و مسئولیت آن را به گردن راوی می‌اندازد.

راوی تصمیم می‌گیرد که رابطه را دوباره بسازد، اما در اولین فرصتی که پیش می‌آید، نمی‌تواند حتی واژه‌ای بیان کند. شاید چون دیگر می‌داند که امیدی به نجات رابطه نیست.

زندگی‌نوشتی صادقانه

میلِت زندگی خود را صادقانه نگاشته و نخواسته از خود قهرمان بسازد، بلکه شجاعانه به ضعف‌ها و وابستگی‌های خود نیز پرداخته است.

خواننده به روشنی درمی‌یابد که سیتا دیگر حوصله‌ی گله‌های راوی را ندارد. سیتا از صبح زود باید کار کند و پس از آن نیز به بچه‌هایش برسد. بویژه که راویِ حساس همواره با بیماری‌ روحی دست به گریبان است.

نویسنده حس‌ها و اندیشه‌هایش را بدون سانسور به تصویر کشیده است و با این شیوه‌ی نگارش زوایایی از زندگی‌اش را بیان کرده که در بسیاری کتاب‌ها ناگفته می‌مانند.

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1583