نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

نامه‌هایی از این سوی میله‌ها
   1387-12-10– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


 

داستان بلند "شنبه‌های راه‌راه و ثانیه‌های سُربی" نوشته‌ی لیلی فرهادپور، نویسنده و ژورنالیست ساکن تهران، مجموعه‌ای از نامه‌های زنان را تشکیل می‌دهد. این زنان دردی مشترک دارند و آن داشتن عزیزی است در زندان سیاسی.

داستان شخصیت اصلی ندارد و بیش از همه به گوشه‌هایی از زندگی چهار زن در غالب نامه می‌پردازد و هر بخشی نامه‌ای را دربرمی‌گیرد که برشی کوتاه از زندگی راویان را به تصویر می‌کشد.

زن ژورنالیست

به زن ژورنالیست پیشنهاد شده که گزارشی از خانواده‌های زندانیان سیاسی تهیه کند، اما زن می‌ترسد. بویژه که روزنامه‌شان تعطیل و یکی از همکارانش نیز دستگیر شده است.

از زندگی ژورنالیست به جز این که از شوهرش چند سالی پیش جدا شده، هیچ نمی‌دانیم. وی بیشتر به همکارانش در روزنامه و بحث‌های آنان می‌پردازد و نیز در پایان از گزارشش می‌نویسد که از سوی سردبیر تکه‌پاره و حذف می‌شود. حذفی که آن را "ناجوانمردانه" می‌نامد. واژه‌ای با بار جنسی، آن هم نه از سوی یک زن خانه‌دار، بلکه از زبان یک ژورنالیست!

 

همسری از این سوی میله‌ها

نامه‌های دیگر متعلق به همسرِ همکارِ دست‌گیرشده‌ی ژورنالیست است. زنی 35ساله که کودکی ندارد، حسابدار است و البته دلش می‌خواسته ژورنالیست شود، اما نه‌تنها از سوی شوهرش پشتیبانی نشده، بلکه همواره توی ذوقش هم خورده.

زن شوهرش را عاشقانه دوست دارد و برای تلفن‌ها و دیدار او لحظه‌شماری می‌کند. در یک‌هفته‌ای که شوهرش مرخصی می‌گیرد و به خانه می‌آید، زن با این که تمام لحظه‌های با هم بودن را به شیوه‌ای نو می‌چشد، اما تغییراتی را نیز در شوهرش می‌بیند و می‌نویسد: "انگار دچار یک نوع افسردگی و خشم پنهان شده‌ای." (انتشارات روشنگران 1383)

زن در پایان داستان به رشته‌ی مورد علاقه‌اش ـ یعنی روزنامه‌نگاری ـ روی می‌آورد.

دانشجویی مدرن با عشقی ناکام

شخصیت دیگر داستان دختر دانشجوی مدرن است که بدور از والدینش در تهران پزشکی می‌خواند. برادر دختر که دانشجوی علوم سیاسی است، دستگیر شده و دختر نگرانی و کابوس‌های خود را در قالب داستان برای دوست مردش می‌نویسد.

برای مردی که در این روزهای سخت برای دختر وقتی ندارد. درست در شبی بی‌پایان که منتظر تلفن برادرش است، همسر دوست مردش از انگلیس به او تلفن می‌زند و می‌گوید که مرد زن دارد و دختر باید خودش را از زندگی آنان بیرون بکشد.

دوست مرد از انگلیس پذیرش می‌گیرد و در پی مهاجرت به کاناداست و از دختر می‌خواهد که از برادرش در کانادا برای او یاری بطلبد. دختر اما از او جدا می‌شود و کلاً شیوه‌ی زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.

مادر زندانی سیاسی

زنی مسن و مذهبی به سفارش زن ژورنالیست برای شوهر مرده‌اش نامه می‌نویسد. از سه پسر زن، یکی معلول بوده و مرده، دیگری در خارج است و یادی از مادر نمی‌کند و پسر دیگر نیز در زندان به سر می‌برد.

 

پسر زندانی که در 18سالگی راهی خارج از کشور شده بوده، با این که بسیار مذهبی بوده، گویا کمونیست بازگشته و دو سالی را نیز ده سال پیش از این در زندان گذرانده است.
عروس و نوه‌ی پیرزن در خارج‌اند و پیرزن آنقدر تنهاست که به جز شوهر مرده‌اش کسی را ندارد تا برایش نامه بنویسد.

شنبه‌های راه‌راه

همسر زندانی به جزئیات ملاقات شوهرش در اوین می‌پردازد. ملاقاتی در کابین و از پشت شیشه که زن آن را "اوج تحقیر روابط انسانی" می‌شمارد. ملاقات‌هایی که هر دو هفته‌ یک بار روز شنبه انجام می‌پذیرد و با نام داستان به زیبایی این‌همانی دارد.

همسر زندانی چون رسماً همسر است می‌تواند شوهرش را در زندان ببیند، اما نامزدِ برادرِ زندانی باید در کافه‌ای نزدیک زندان در انتظار خواهرِ دوستِ مردش بنشیند تا از زبان او حال و روز عزیزش را دریابد.

ساختار داستان

این داستان با این که حجمی 180صفحه‌ای دارد، اما رُمان نیست. رُمان بیش از هرچیز به شخصیت‌ها می‌پردازد و عموماً یکی دو شخصیت اصلی دارد. اما در این داستان ما هیچ شخصیت اصلی‌ای نداریم، چراکه خواهر، مادر و همسر زندانیان سیاسی، در کنار زن ژورنالیست، به یک اندازه در این داستان نقش دارند.

از سوی دیگر داستانی که از نامه‌ها و شخصیت‌های متفاوت تشکیل شود، با تمام بلندی خود، بیشتر نقش داستان کوتاه را بازی می‌کند، چراکه تنها به یک بُرهه از زندگی شخصیت‌ها می‌پردازد و گوشه‌هایی از زندگی آنان را بازمی‌نماید.

هر کس برای عزیزی از روزهای انتظار، وحشت و ملاقات می‌نویسد، به جز ژورنالیست که به گونه‌ای دیگر با این ترس دست و پنجه نرم می‌کند.

و البته باید اشاره کرد که چنین حجم داستانی‌ای، تنها در قالب نامه، گاهی خسته‌کننده نیز می‌شود.
موضوع داستان بسیار جذاب است، تنیده در نثر زیبای نویسنده‌ای که با شجاعت در ایران به چنین موضوعی پرداخته است.


http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1469