داستان "اِکس (Ex)
مات" نوشتهی ناصر فاخته به وسوسهی
همخوابگی مردی ایرانی با زنی هلندی
میپردازد. وسوسهای که به بازی شطرنج
میماند و این بازی چنان در این داستان
تنیده است که انگار آینهای از رابطهی آن
دو و نیز شخصیت حریف را بازتاب میدهد.
گذری
بر داستان
راوی
اولشخص مرد حکایتش را با زنی هلندی آغاز
میکند که در دانشگاه به هر مناسبتی از
سکس صحبت میکند و اینگونه که پیداست
معشوقهای زیادی داشته است:
"آخر
رختخواب من مثل مقر سازمان ملل میماند.
از هر کشوری که بگویی یک نماینده با من
خوابیده." (سایت دوات)
مرد
نهتنها تا حال با چنین زنی برخورد
نداشته، بلکه از حرفهایش سرخ میشود و در
عین حال وسوسهی خوابیدن با زن در او
بیدار میشود.
مرد
مغرور است و از پاسخ منفی میهراسد.
بنابراین آنقدر اینپا و آنپا میکند که
زن دوست جدیدی میگیرد. زن عاشقپیشه است
و میتواند با مردی بخوابد و به مرد دیگر
عشق بورزد و شعلههای عشق خیلی زود برای
او به خاکستر تبدیل میشود.
با
گذشت زمان مرد بیقرارتر میشود و تمام
امیدش آن است که دوست جدید زن به اِکس
تبدیل شود. در این میان صحبت از بازی
شطرنج ـ که در زندگی زن نقش زیادی بازی
کرده ـ بهانهای به دست مرد میدهد تا در
نخستین فرصت بخت خود را در شطرنج و
همخوابگی بیازماید.
مرد
که بر زبان هلندی تسلط ندارد و در گفتار
واژگان
دلربا
نیز چندان کارآزموده نیست، امیدوار است که
با زبان سکوت شطرنج و تسلطی که بر آن
دارد، قدرت خود را به زن نشان دهد.
بنابراین در لحظاتی که در پوزیسیون باخت
قرار میگیرد، حس میکند که لایهای از
مردانگیاش را از دست میدهد.
زن در
پوزیسیون برنده با حرکتی بد و به نظر عمدی
پوزیسیون خود را بازنده میکند و بازی را
میبازد، اما با حرفهایش انتظار راوی را
از او برمیگرداند. راوی که همواره او را
صریح و عریان و رُک میانگارد، حال زن به
او اعتراف میکند که بوقلمونی است که
دائما رنگ عوض میکند.
راوی
از سخنان زن چنان مات میشود که کوچکترین
حرکتی نمیتواند کند. و این دومعنایی
"مات" (یکی به معنای مات و مبهوت و دیگری
مات در شطرنج) زیبایی پایان داستان را
دوچندان میکند.
شطرنج
و قدرت
برای
زن بازی "با یک بازیگر ناشناس از همهشان
هیجانانگیزتر است." مثل سکس. و نیز
آینهای است از دیگری: "به نظر میرسد که
صحنهی شطرنج یک جور آینهی مخصوصیست که
من در آن نه فقط خودم، بلکه حریف بازیام
را هم میتوانم ببینم."
زن در
بازی با مرد ابتدا قدرت خود را نشان
میدهد، سپس میگذارد ببازد. در برخورد
همه جا اعتماد به نفس و قدرت نشان میدهد،
اما در خانهی خود، در پایان بازی، خلاء
شخصیت خود را تصویر میکند.
اگر
زن در بازی به مرد آوانس میدهد (به این
شکل که با حرکتی بد قربانی میدهد) تا مرد
هرچند با دودلی ببرد، اما زن با سخنانش
روراست بازی میکند و خالی بودن خودش را
تمام و کمال روی صفحهی شطرنج میریزد.
آن هم
به مردی که با اینکه میداند بازی را
باخته، باز هم به بازی تا بُرد ادامه
میدهد و به جای بازی خوب، بیشتر بُرد و
باخت برایش مهم است. آنقدر مهم که در
لحظات باخت حس میکند لایهای از مردانگی
خود را از دست میدهد.
مرد
که در بازی بارها غافلگیر شده، این بار
چنان غافلگیر میشود که مات میشود، اِکس
مات. بیآنکه با زن خوابیده باشد، اِکس
میشود و نیز مات.
داستانی بسان بازی شطرنج
بازی
شطرنج در روند داستان آمیخته است و بویژه
برای خوانندهای که بر قوانین شطرنج آگاه
است، اینجا و آنجا سیر داستان با یک بازی
پرهیجان قابل مقایسه است. دو همآورد که ما
از زاویهی دید یکی از آن دو، داستان (که
مانند شطرنج تنها از دو شخصیت تشکیل شده)
و بازی را دنبال میکنیم.
داستانی که با زبانی زیبا و جذاب نگاشته
شده و ساختار آن به بازی شطرنجی پرفراز و
نشیب میماند، با پایانی غافلگیرکننده که
نقطهی اوج داستان و بازیست.
http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1861
|