برخلاف
فردوسی که در شاهنامه تنها به سرگذشت خسرو
و شیرین پرداخته، نظامی گنجهیی در داستان
"خسرو و شیرین" عشقی سهنفره را به تصویر
کشیده است.
اما
به جز این دو شاعر، عارف اردبیلی نیز در
منظومهی "فرهادنامه" این روایت را از
زاویهی دیگری سروده است.
خسرو و شیرین در منظومهی
نظامی
خسرو و
شیرین از وصف و تصویر یکدیگر نادیده به هم
دل میبازند. خسرو اما ابتدا با پدر درگیر
میشود، فرار میکند و پس از مرگ پدر بر
تخت مینشیند.
بهرام
چوبینه او را پدرکُش مینامد و این بار
خسرو از بهرام میگریزد، به روم میرود،
با مریم دختر قیصر ازدواج می کند و با
سپاه روم سلطنت خود را بازمییابد.
مریم
خسرو را سوگند داده است که با زن دیگری
عقد زناشویی نبندد و خسرو از ترس مریم از
ندیماش میخواهد که شیرین را نزد او ببرد
تا پنهانی با او عشق بورزد، اما شیرین
خواستهی خسرو را به تندی رد میکند و گله
میکند که خسرو او را بدنام و رسوا کرده
است.
در این
میان فرهاد کوهکن عاشق شیرین میشود و
صبح تا شب به یاد دلارام و با نیروی عشق
کوه میکند و خسرو که نمیخواهد شیرین را
از دست بدهد، قاصدی به سوی فرهاد میفرستد
تا به فرهاد خبر مرگ شیرین را بدهد. و
فرهاد با شنیدن مرگ دلدادهی خود جان
میدهد.
در این
میان مریم میمیرد و خسرو در ظاهر ماتم
دارد، اما در باطن احساس آزادی میکند. پس
از نامهنگاریها و ملاقاتها سرانجام
خسرو شیرین را به همسری برمیگزیند.
شیروی، پسر خسرو و مریم، که دلباختهی
شیرین است خسرو را در خواب میکشد، شیرین
نیز خود را بر جسد خسرو میکشد و با هم به
دخمه میروند.
چهرهی شیرین در شاهنامه
در
شاهنامه ما با یک شیرین تاریخی آشنا
میشویم. شیرینی که در زمان شاهزادگی
خسرو با او رابطه داشته است و خسرو چون
پادشاه میشود، به جنگ با بهرام
میاندیشد و شیرین را فراموش میکند.
خسرو روزی شیرین را میبیند و عشق دوباره
در دلش زنده میشود و با وجود اعتراض
بزرگان و سران سپاه او را به همسری
برمیگزیند.
به
عنوان زنی از 12000 زنان شاه، شیرین به
مریم بسیار حسادت میکند و به او زهر
میخوراند و یک سال پس از مرگ مریم، بانوی
شبستان شاه میشود.
در
مقایسه با منظومهی نظامی، شیرین در
شاهنامه چندان بیگناه جلوه نمیکند. بلکه
زنی است که پیش از ازدواج با خسرو بدنام
بوده و سپس با مکر و قتل رقیبانش را از
میان برمیدارد و به اهدافش میرسد.
اما در
پایان داستان شیرین شمایلی نیک به خود
میگیرد، چراکه عشق شیروی را رد میکند و
بر جنازهی خسرو دست به خودکشی میزند.
شیرین در منظومهی عارف اردبیلی
عارف
اردبیلی، شاعر قرن هشتم، چهرهی شیرین را
در منظومهی "فرهادنامه" از دریچهای دیگر
به تصویر کشیده است.
در این
منظومه فرهاد شاهزادهای چینی است که پس
از مرگ پدرش فغفور و آغاز سلطنت عمویش به
سوی ایران فرار میکند.
شیرین به
او دل میبازد و بدور از چشم خسرو با او
همآغوش میشود. اما خبر به خسرو میرسد.
خسرو تصمیم میگیرد فرهاد را بکشد، اما به
پند وزیر و از ترس مریم شیرین را به فرهاد
میدهد، اما فرهاد را به بیستون میفرستد.
شیرین به بهانهی شکار به دیدار فرهاد به
بیستون میرود و آن دو به یکدیگر عشق
میورزند.
پس
از چندی فرهاد به دست پیرزنی کشته میشود.
داستان عشقی سهسویه
نظامی
از عشق شیرین به فرهاد چیزی نمینویسد.
تنها اشاره میکند که شیرین به دیدار
فرهاد به کوه میرود و فرهاد عشقی ژرف به
شیرین دارد. شیرین اما خسرو را میپرستد
که از عشق تنها رابطهی جنسی و مالکیت را
میفهمد. هنگامیکه شیرین در برابر تلاش
خسرو برای همآغوشی ایستادگی میکند، خسرو
او را ترک میکند و تا مدتی او را به
فراموشی میسپارد.
پس از
آنکه خسرو از عشق فرهاد به شیرین میشنود،
تلاش میکند با ثروت خود فرهاد را بخرد.
فرهاد برای عشقش میجنگد و با شیوهی
سخناش با پادشاه، با زندگیاش بازی
میکند. سپستر که خسرو میشنود که شیرین
به دیدار فرهاد به کوه رفته است و ممکن
است که او شیرین را برای همیشه از دست
بدهد، نقشهی قتل فرهاد را میکشد.
اردبیلی
اما توصیفی دیگر دارد. شیرین و فرهاد
یکدیگر را دوست دارند. پادشاه ایران نیز
به شیرین علاقه دارد و از ترس همسرش مریم
نمیتواند او را به مشکبوی خود بیاورد،
اما از دور مواظب اوست. او درحالیکه همسر
و پادشاهی خود را دودستی چسبیده، حاضر
نیست شیرین را برای انتخاب دیگری آزاد
بگذارد.
در این
روایت خسرو مزاحمی بیش نیست که از قدرت
پادشاهیاش استفاده میکند تا شیرین و
معشوقاش به یکدیگر نرسند. اما دو عاشق
پنهانی با یکدیگر عشق میورزند.
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1531
|