نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

پیرزنی آواره در میان قاره‌ها

   1387-08-25– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
 


 

گلی ترقی*، در داستان کوتاه "خانه‌ای در آسمان" پیرزنی به نام مهین‌بانو را به تصویر می‌کشد که خانه‌اش در تهران به فروش می‌رسد و او از آن پس بی‌جا و مکان در ایران و اروپا و کانادا سرگردان و از یکی به دیگری پاس داده می‌شود، تا سرانجام مرگ او را از این آوارگی رهایی می‌بخشد.

چکیده‌ی داستان

داستان با وضعیت جنگی در ایران و فروش خانه‌ی مهین بانو آغاز می‌شود. مسعود، پسر وی که از جنگ وحشت دارد و می‌خواهد با زن و فرزندانش به کشور امنی برود، خانه‌ای را که مادر به اسم او کرده ـ با این شرط که تا او زنده است به فروش نرسد ـ به حراج می‌گذارد.

اما تنها خانه نیست، بلکه تمام وسایل خانه که یادگار شوهر و والدین و روزهای جوانی و کودکی اش هستند نیز به یغما می‌رود و مهین‌بانو بی هیچ کلامی به تماشا می‌نشیند که حتی آینه‌ی عقد و فرش زیر پایش را نیز برای او برجای نمی‌گذارند.

پیرزن وضعیت وخیم جنگی را درک می‌کند، غم خود را در درون می‌ریزد و در خفا می‌گرید.

مسعود راهی فرانسه می‌شود تا در اولین فرصت مادر را نزد خودش ببرد. مهین‌بانو ماه‌ها با خواهرش زندگی می‌کند و تمام مدت خودش را در آن خانه زیادی احساس می‌کند. سرانجام راهی فرانسه می‌شود، اما در خانه‌ی کوچک پسر نیز جایی برای او نیست.

پس از مدتی به خانه‌ی دخترش در انگلیس که شوهری انگلیسی دارد می‌رود، اما آنجا نیز اتاقی برای خود ندارد و در این میان حتی هفته‌هایی را نیز در انبار یک رخت‌شویی که متعلق به زنی ایرانی است، می‌گذراند.

هنگامی که برادر مهین‌بانو او را به کانادا دعوت می‌کند تا خواهرش برای همیشه با او زندگی کند، پیرزن از تب سفر جان سالم به در نمی‌برد و چند روزی پس از ورود به کانادا برای همیشه از در به دری و آوارگی زمینی رهایی می‌یابد.

جنگ و خشونت

نویسنده خشونت جنگ را در خانه به تصویر می‌کشد. جنگی که قرار و آرامش را از مسعود ربوده و پسری که پیش از این به مادرش عشق می‌ورزید، حال در وحشت و پریشانی و آرزوی امنیت از بمباران‌ها نمی‌تواند درست بیاندیشد.

وحشت از مرگ و جنونِ جنگ مسعود را به جنونِ فرار کشانده. فرار به هر قیمتی، حتی قربانی کردن مادر در تاراج کردن زمین زیر پای او و نیز یادگارهایی که به مهین‌بانو حس زندگی و جوانی می‌بخشید.

تاراج حس جوانی


پیرزن در یادگارهای جوانی‌اش، تصویری جوان از خود دارد، "تصویری منعکس در آینه‌های قدیم، در خاطره‌های خوش روزهای پیشین". اما حال که زیر پایش خالی شده، احساس پیری می‌کند. انگار که پیری را دیگران به او تحمیل کرده‌اند، تا جایی که به مرگ می‌اندیشد، مرگی که هنوز با او فاصله دارد.

انقلاب و تبعید

دو فرزند مهین‌بانو به خارج مهاجرت کرده‌اند و هر شش فرزند خواهر وی نیز پس از انقلاب ایران را ترک نموده‌اند. نویسنده به تنهایی و دلتنگی والدین در روزهای پیری تجسم می‌بخشد، درست در شرایطی که آنان بیش از هر زمانی به فرزندانشان نیاز دارند. اما بر اثر پیامدهای انقلاب، فرزندان همه از وطن گریخته‌ و والدین پیر را برجای گذاشته‌اند، با افسردگی و غم و غصه‌ی جدایی از فرزند.

بیگانه در بیگانه

مهین‌بانو باید به آسمان تیره، هوای بارانی، زبان بیگانه‌ای که نمی‌فهمد و تنهایی و سکوت عادت کند. مشکل تنها نداشتن زمین زیر پا نیست و اتاقی از آن خود، بلکه زبان بیگانه و سکوت پیرزن را بر آن می‌دارد تا با خود حرف بزند.

شرایط مهین‌بانو همواره بدتر می‌شود. اگر در خانه‌ی خواهرش در ایران ناراضی است، اما باز هم مشکل هم‌صحبتی و زبان بیگانه را ندارد. اما در انگلیس، حتی زبان دامادش را نمی‌فهمد و باید به هنگام صحبت یا تماشای تلویزیون به زبانی گوش فرادهد که هیچ آن را درنمی‌یابد.

نویسنده پیرزن را به مسافری غریب تشبیه می‌کند که "در ایستگاه قطاری سرد و غمگین، حضوری موقتی و گذرا دارد."

او را از خاکش بیرون کشیده‌اند، یادگارهایش را بر باد داده‌اند و به سرزمینی کوچانده‌اند با زبان و فرهنگی بیگانه، که سن و سالش چنین زندگی بیگانه در بیگانه‌ای را برنمی‌تابد. دریغ از تکه زمین کوچکی که به او امید ماندن و ادامه‌ی زندگی بخشد. نه، او مسافری بی‌مقصد بیش نیست!

ساختار داستان

گلی ترقی ساده و روان می‌نویسد با نثری زیبا که نشان از تسلط نویسنده در نگارش داستان دارد.

در این داستان نویسنده به زیبایی از زبان و روحیات پیرزنی هفتاد و شش ساله می‌نویسد که به پسرش عشق می‌ورزد و کار او را نه سنگ‌دلی و غارت مادر، بلکه از ناچاری و خطر جنگ توجیح می‌کند. و همین از خودگذشتگی بیش از اندازه‌ی مادر، بر بار تراژیک داستان بیش از پیش می‌افزاید.

پانویس‌ها:

* گلی ترقی متولد 1318 تهران است. در رشته‌ی فلسفه در امریکا تحصیل و شش سال در ایران، در دانشکده‌ی هنرهای زیبا تدریس کرده است. وی از پس از انقلاب مقیم فرانسه است و بیش از چهل سال است که کتاب‌هایش به فارسی و نیز فرانسه به چاپ می‌رسند.

** گلی ترقی، "خانه‌ای در آسمان" از کتاب خاطره‌های پراکنده، نشر باغ آیینه 1373

 

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1289