نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

پس کوچه های ادبیات فارسی  ٩

 شهروز بیقرار

تاک های عاشق

نوشین شاهرخی

چاپ دوم – نشر باران ٢٠٠٤

رمان گفتگویی دو نفره میان خواننده و نویسنده است در پس زمینه ای استواربردنیای واقعی یک یا هر دو آنان به وقوع می پیوندد. خوانش روزافزون رمان، تجربه ی خواندن را در خواننده  رشد داده و از سوی دیگر رمان نویسی را به عنوان یکی از شاخه های هنر نوشتاری مشکل تر می سازد. هنر نمایی رمان نویس انگاه به اوج می رسد که ارتباط تنگاتنگ رمان با زندگی واقعی در تاریک و روشن ظرافت طبعی و قدرت تخیل نویسنده در هم امیخته، خواننده را تا به انتهای مطلب  به کنکاش می خواند. شخصیت های تصویر شده در یک رمان، اگرچه فاقد حضور فیزیکی هستند اما خواننده خواسته یا ناخواسته با انان، حتی برای مدتی کوتاه، همراه و هم زندگی شده، از دریچه ی سرگذشت جاری بر قهرمانان رمان به وقایع اطراف می نگرد. به کلام دیگر آن واقعیت ذاتی که رمان از نویسنده خود کسب میکند تصویر نقشه ای باشد که به خواننده کمک می کند تا احساس زندکی واقعی را از هستی هرروزه بیرون کشیده و با آن در می آمیزد.                                                                                             

                                                                                                  

پیرو این کلام این اندیشه به ذهن خطور می کند که به راستی شاخص های یک رمان چیست؟ به هنگام خوانش یک اثر تحت عنوان رمان ، نویسنده  توجه خواننده را به کدام نقطه می کشاند و بطور کلی چگونه می توان به یک کار هنری، عنوان رمان داد و از خواندن آن لذت برد؟ این قبیل سوالات به یقین از ابتدا و در طول همراهی با یک موضوع در ذهن خواننده در نوسان می باشند، تا حدی که گاه مسیر اصلی رمان به فراموشی سپرده می شود. برای گسستن از این دور  ادبی شاید بهتر باشد که به نقش و عملکرد رمان به عنوان یک روایت کلامی بیشتر توجه شود. در کل، رمان یک تصویر گفتاری ست،  به عبارت دیگر، یک حسی از گویش است تا نمادی از اجرا و عمل اما با این حال تابع ظوابط تعیین شده ای تجربی است که در واقع چهارچوب این حس را استوار نگه می دارد.                                                  

                                                              

در گستره ی ادبیات فارسی شمار کسانی که به رمان نویسی پرداخته اند کم نیست مخصوصا با رویارویی هنرمندان ایرانی با پدیده ی مهاجرت این گستره  فراخ تر شده ، خواننده فارسی زبان امکان تجربه  خوانش رمان را در حد بالایی بدست اورده است. با این حال باید پذیرفت که رشد و نزدیکی به استانداردهای رمان نویسی فقط با خواندن و یا خلق اثار بدست نمی اید. زیر و زبر نمودن اثار روایی فارغ از محدودیت های خودخواسته می تواند پل ارتباط دیگری باشد میان خواننده و نویسنده که در نهایت به بالندگی هر دو خواهد انجامید.                        

 

تاک های عاشق نوشته ی نوشین شاهرخی ، که جزء اثارتجدید چاپ شده ی خارج از کشور می باشد، نمونه ی مناسبی از برای این زیر و  زبر کردن به نظر می رسد. کتابی در یکصد و نود و اندی صفحه که به تلاش نشر باران به چاپ رسیده، بدون هیچگونه تقدیم نامه یا پیش گفتاری خواننده را از همان ابتدا به چالش می خواند. اثری از نویسنده ای با پشتوانه اشنایی به یکی از مشکل ترین زبان های اروپایی و پر مخاطره ترین رشته های تفکری  – علم ادیان - که قبل از این با مجموعه داستان های کوتاه  " دسته گلی برای مرگ " راه حضور خود را هموار نموده است.                                                                                               

 

عنوان تاک های عاشق برای خواننده ی آشنا با بوی خاک و خنکای وزش لحظه ای بعید، نامی است گیرا و پیشدرامدی از برای یک روایت نقره ای لطیف.  ولی ایا شاهرخی می تواند از افتادن در دام گزاره نویسی  رهیده  و صرفا به عاشقانه ها ی مورد نظر خویش در جریان داستان بپردازد نکته ای است که باید در بعد طولی داستان به ان رسید. برای اینکار با طرح چند سوال ساده به سراغ نوع بندی تاک های عاشق می رویم:

 

- آیا تاک های عاشق روایت عاشقانه ها ست؟

- آیا نویسنده از عوامل و حوادث تاریخی در بیان مقصود خود سود جسته و اگر چنین است، آیا توانسته است این عامل یعنی ظهور حوادث در سال های قبل را بصورتی نقل کند که خواننده ی هم دوره احساس غریبی و عدم تطابق ننماید؟

- در نهایت انکه آیا تاک های عاشق را می توان رمان قلمداد نمود یا انکه ازآن بعنوان روایتی براساس  رساله فکری نوشین شاهرخی نام برد؟

 

پاسخ درموضوع، لحن روایت، ساختار انتخاب شده از طرف نویسنده، زمان بندی حوادث و در نهایت شخصیت های داستان نهفته است. با دقیق شدن در یکایک این عوامل تشکیل دهنده به این نتیجه خواهیم رسید که این کتاب برخلاف عنوان آن، داستانی از عشق اعم از زمینی یا آسمانی نیست. سخن گفتن از علاقه بابارحمان به مادر پرستوکه به ترک یار و دیار می انجامد و با بازگشت  جنسی  وی به شهر زادگاه خاتمه می یابد و یا از هم آغوشی پرستو با عشقی نا اشنا که در غالب رویای پسر همسایه خفته است و به زایش نیلوفر- امتداد قهرمانی پرستو- منجر میشود، هیچگونه تصویری از یک رمان عشقی در ذهن خواننده ایجاد نمی کند. مواردی مثل در گیری ذهنی فرهاد ، برادر پرستو  میان  ازدواج و مبارزه سیاسی، تجسم های نیلوفراز احساسی  گنگ به پسر همسایه  و سپس ازدواج با شهاب، جوانی که خود در میدان چکنم چرای مبارزه سیاسی، تمایلات جنس موافق وشور جنسی زنی دیگر به اسم سیما  گرفتار است ، هم نتوانسته اند به این اثر هنری شکل یک رمان عشقی بدهد. ضرورت بررسی تم و لحن انتخاب شده توسط شاهرخی می تواند در این مرحله کمک مناسبی به شناخت اصلی نوع داستان باشد.                                      

            

 تاک های عاشق را می توان نمونه کلاسیک رمان کوچک فارسی مبتنی بر رئا لیسمی خواند که می کوشد خواننده را در مقابل خودش قرار داده و از او در مورد حوادثی که شاهد بوده نظر بخواهد. شاهرخی بیش از انکه در عاشقانه نویسی موفق باشد ، در پردازش قهرمانان داستان و کم و زیاد نمودن بعد شخصیتی انها تبحر به خرج داده است.   کتاب با سوم شخص مفرد شروع می شود و این وضع تا انتهای داستان جزء مواردی که گفتگوی میان قهرمانان کتاب، نویسنده را به گذشتن از این خط می کشاند، ادامه دارد. این ثابت نگاه داشتن شخصیت اول داستان در حالت ضمیر غیر، این امکان را به خواننده میدهد که فاصله میان خودش و راوی را کمتر حس کرده و براحتی همراه جریان داستان برود. از سوی دیگر، نویسنده با کلامی سریع در طول صفحه های نخستین تمام شخصیت ها ی خود را دسته بندی کرده و عده ای را چون مادر و برادر پرستو را – اولی را با مرگ و فرهاد را با زندانی شدن دوباره  – به پستوی  داستان کشانده، چندی را چون دوست و همسایه کودکی پرستو و بابا رحمان – پدر پرستو – را در سایه روشن مسیر وقایع نگاه میدارد تا به ترتیب نقش های انان را در گویش خود ایفا کرده و بازتاب های دلخواه را به نگاه خواننده برساند.  این روش تا انتهای داستان بارها و بارها تکرار میشود  و هر بار باحضور شخصیتی جدید، خواننده درتشخیص نقش این تازه از راه رسیده به تردید افتاده و می کوشد با پیوسته خواندن داستان از این سربه مهری پرده بردارد.  جهت دار نمودن  تمایل خواننده و  تحریک پنهان وی به دنبال کردن موضوع مرز میان داستان کوتاه و رمان کوچک را کم رنگ تر می نماید ولی با این حال روشی است موفق که شاهرخی به نیکی از بهره برده است.                                                                 

                                                                                                           

اما از سوی دیگر همزمان با ظرافت بکاررفته درجاگزینی شخصیت های داستان، نویسنده در همین نقطه دردام روایتگری افتاده و حیات داستان را به شکل داستان واگذار می کند. انتخاب سنجیده ی قهرمانان داستان، تصویر سازی زیبا، ابهام   زیرکانه ی راه پیمودن پرستو دربرابریورش باد، تردید رسیدن به آشیان، تمثیل دفن مادر در پای درخت به ،  و بکار گیری ظرافت های زبانی کلمات در ابتدای داستان که می توانست تم و موضوع داستان را گسترش داده و رمانی در سطح بالا ارائه دهد ناگهان تبدیل به مجموعه ی شعارگونه تبدیل شده وخواننده را میان لحن و موضوع مبهوت می گذارد. البته این وقفه ها هر بار مانند گذر به کودکی و بازگویی حس پرستو به پسر همسایه، دوباره مسیر اولیه خود را می یابد و نویسنده توانایی گفتاری خود را در جبران این افت و خیزهای مکرر، در صفحه های اخرین کتاب  با برگرداندن نیلوفر به سوی پدری ناشناخته، معشوق و همبستری آشنا نشان داده، جذابیت را در یاد خواننده به یادگار می گذارد. در پایان بحث موضوع، لحن و ساختار بندی تاک های عاشق، شاید بتوان آرزو کرد که نویسنده در اثر بعدی خود شانه از تعهد ناگفته ی شعار نویسی در قالب رمان رها کرده و با زبردستی زبانی خود، تشخیص آرمان ها را به خواننده واگذار کند نه به کلمات.                          

 

زبان بکار گرفته شده در تاک های عاشق را می توان به جراًت کامل و دقیق خواند. بندرت با واژه ای روبرو می شویم که اسیر وسوسه ی واژه ی دیگری باشد وبتوان گفت که کاش لغت دیگری بکار رفته بود. علامت گذاری ها و رعایت ایین نگارش تا حد بسیار مطلوبی رعایت شده و از خراش ذهن درطول داستان اثری نیست و جای آن دارد که در زمینه ی تکنیکی به نویسنده دست مریزاد گفت. گزیده گویی و خودداری از بکار گیری جمله های کشدار توانایی استفاده از کلمات را به روشنی نمایان کرده و مرز بین داستان کوتاه و رمان را در تاک های عاشق مختل می سازد. شاید از این بابت بتوان این کتاب را در ردیف انچه که به رمان کوچک معروف گشته قرار داده و آماده ی حضور اثاری دیگر از این دست در ادبیات داستانی فارسی بود.                                                           

 

از سوی دیگر، همانطور که می دانیم لحن یک داستان به روحیه راوی ان بازمی گردد و در اکثر مواقع اینه ای از شخصیت نویسنده می باشد. لحن  جاری بر تاک های عاشق کاملا زنانه انتخاب شده و شاهرخی تلاشی برای جابجایی اندیشه خواننده و یا تغییر آن ندارد. البته نباید لحن را با فضای داستان که ازنقطه نظر نویسنده برمی خیزد، اشتباه گرفت. لحن شاهرخی زنانه است اما دیدگاهش به موضوع داستان - مشکلات زنان قبل و بعد از انچه که انقلاب نام گرفته- کاملا غیر زنانه می باشد، اما این به این معنی نیست که اگر دیدگاهی زنانه نبود پس به یقین مردانه است.  رمان نوشته ای است  که در خلوت یک شخص نوشته شده و درسکوت و خلوت دیگری بدون هیچگونه ارتباط خوانده می شود، حال اگر آن خلوت شخصی اول نتواند فضایی بی طرف بیافریند خلوت دوم  درگیر فضاسازی خودساخته خواهد شد که این با نفس داستان خوانی مغایر بوده و بر تجربه ی خواننده نخواهد افزود.  چنین بر می اید که نویسنده ی تاک های عاشق به این امر واقف بوده و به خوبی  توانسته در خلوت خویش فضایی را برای دیگری فراهم اورد که بنا به هرجنسی قابل تجسم و پیگیری باشد.                                                                    

                                    

تاک های عاشق کتابی نیست که بتوان در طول خواندن آن به آن پرداخت. می توان ان را به دلیل عدم توجه به عوامل مافوق طبیعی و برخورد با مشکلات ملموس ایران و ایرانی رمانی مدرن خطاب کرد اما دقیقاً به همین دلیل چاره ای نیست جزء انکه ان را از دسته داستان های منطقه ای بدانیم که فقط و فقط به یک محدوده ی جغرافیایی می پردازد و از ظرفیت برگرداندن به زبانی دیگر به دور است. به یقین شاهرخی با تسلطی که بر شخصیت پردازی و ایجاد ارتباط بین انها در بستر یک موضوع واحد از خود نشان داده است  می تواند در اینده اثاری فراگیر تر به گنجینه ی رمان فارسی ارائه نماید و لذت خوانشی دیگر را به فارسی زبانان نوید دهد.

به امید  ان روز.

شهروز بیقرار

گلاسگو زمستان 2005

shahruzb@hotmail.com