نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

یادمان به‌خون‌خفتگان دهه‌ی شصت در شهر هانوور (آلمان)
   1387-07-08– شهرزاد نیوز: نوشین شاهرخی
   


هانوور از شهرهایی در آلمان است که سپتامبر هر سال یادمان جان‌باختگان دهه‌ی شصت را برگزار می‌کند. در غروب 27 سپتامبر، در بیستمین سالگرد کشتار زندانیان در زندان‌های سراسر ایران، این برنامه پرتنوع‌تر از هر سال در میان 110 تن از ایرانیان و آلمانی های شهر و با شرکت چشمگیر جوانان و بویژه دختران جوان در کارگاه شهر هانوور برگزار گشت.

پیش از معرفی سخنرانان و چکیده‌ی برنامه اشاره کنم که برنامه از طریق بیما دوزبانه برگزار شد. برگزارکنندگان متن سخنان سخنرانان را از فارسی به آلمانی و از آلمانی به فارسی از پیش برگردانده بودند و همزمان با سخنرانان متن برگردان نیز ارائه می‌گشت و به هنگام موزیک نیز تصاویری از خاوران نمایش داده می‌شد.

نمایندگان عفو بین‌الملل

پگی کورپیرز، نماینده‌ی عفو بین‌الملل در شهر هانوور، از خاطره‌اش از سال 67 آغاز کرد. وی گفت که این کشتار بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی در تاریخ خود بوده است؛ کشتاری در زندان بدون دادگاه و کوچکترین حقی. این جنایت برعلیه بشریت بود و باید مورد پیگرد قرار گیرد. اگر جنایت‌های گذشته پی‌گیری نشوند، می‌توانند باز تکرار شوند.

وی همچنین اشاره کرد که دولت ایران باید پاسخگوی خانواده‌ها باشد، ولی بجای تلاش برای جبران این فجایع به سرکوب خود ادامه می‌دهد و در برابر جنایاتش سکوت پیشه کرده است. نخستین قدم در ایران شکستن همین سکوت است و همبستگی با خانواده‌های جان‌باختگان و دیگرانی که یاد به‌خون‌خفتگان را گرامی می‌دارند.

 

نماینده‌ی دیگر عفو بین‌الملل مارتین روگر پناهندگان ایرانی را با دیگر پناهندگان از کشورهای دیگر مقایسه کرد. وی ضمن اعلام همبستگی با این نشست، بر این نظر بود که ایرانیان در زیر فشار جنایات نشکسته‌اند و زندگی می‌کنند.  

زندانیان کُرد

عباس عاقلی‌زاده از زندانیان کُرد اعتصابی در ایران یاد کرد و از سرکوب مداوم مخالفین و زندانیان سیاسی. وی با آرزوی موفقیت اعتصابیون کُرد، حمایت ایرانیان را نیز از زندانیان کُرد خواستار گشت.

داستانی پرآب چشم

خاطرات سهراب خوشبویی آنچنان هولناک است که باور آن در ذهن هیچکس نمی‌گنجد. وی که در سال 60 تنها 4 سال دارد، به همراه مادر و خواهران و برادران دستگیر می‌شود و سه سالی را در زندان می‌گذراند.

خواهر کوچکش در آن هنگام 2 ساله بوده و سهراب چنین از آن سال‌ها یاد می‌کند: "هر روز به درب آهنی می‌کوبیم. ولی فقط گاهی پاسداران اجازه می‌دهند که به حیاط برویم. سارا گل می‌چیند و ما حتی به زندانبانان خود گل هدیه می‌کنیم که شاید رشوه‌ای ناخودآگاه بود برای اجازه‌ی دوباره گرفتن و به حیاط راه‌یافتن."

از کشته شدن برادرانش می‌گوید. از اعدام عروس خانواده و حکم زندان برای خواهران و برادران نوجوان و کودک، حتی برای سعیده‌ی 13 ساله و سیاوش 11 ساله.

وی بر این نظر است که مسئله تنها افرادی نیستند که چنین جنایتی را مرتکب شده‌اند، بلکه باید ایدئولوژی پشت این جنایت را به چالش کشید. جنایتی که نه فقط به نام اسلام، بلکه برای اسلام صورت پذیرفت. بنابراین باید با این تفکر واپس‌گرا و خطرناک مبارزه کرد.

وی واژه‌ی شهادت را به کار نمی‌برد، چراکه آن را برآمده از فرهنگ اسلامی می‌داند، هرچند مرگ تمامی مبارزان را با هر ایده‌ای بزرگ می‌شمارد.

وی جنایت سال 67 را نه نخستین و نه آخرین جنایت جمهوری اسلامی می‌داند و در حالی که همدلی بیشتری می‌طلبد می‌گوید که باید برای دادخواهی و روشن شدن آمرین این کشتارها و در کل تغییر این رژیم با رژیمی دمکرات مبارزه کرد.

با یاد سال‌های سیاه شیلی

مشتیلد دورتموند، شیلایی مبارزی که برای ایرانیان شهر نیز چهره‌ای شناخته شده است، شعری از شاعری شیلایی خواند. پسری برای پدرش از سال‌های سیاه و سپس فراموشی و فقدان حافظه‌ی تاریخی مردم شیلی می‌گوید. شعری که گویای فضای ایران نیز می‌باشد. سخن از زندان و کشتارهای دسته‌جمعی و تصویرهای مشترکی که در این نشست ایران و شیلی را به یکدیگر پیوند داد.

زندان زنان در سال 67

مژده ارسی، که هشت سالی را در زندان‌های جمهوری اسلامی گذرانده، از روزهای قتل‌عام‌های دسته‌جمعی زندانیان حکایت کرد. ابتدا دختران مجاهد را از بند می‌برند و دیگران تنها از طریق مورس خبر می‌یابند که به جز چهارنفر همه را دار زده‌اند. یکی از دختران را چهار بار اعدام مصنوعی می‌کنند و همچنین به دختران باکره پیش از اعدام تجاوز می‌کنند.

پس از مجاهدین نوبت به چپ‌ها می‌رسد. چپ‌ها باید پنج وعده در روز و هر وعده پنج ضربه شلاق بخورند تا سرانجام شرایط آنان را بپذیرند.

وی جنایت 67 را نقشه‌ای از پیش تعیین شده می‌داند که رژیم با هدف از بین بردن یک نسل انجام داد. همچنین مژده این پرسش را طرح کرد که کدام دولت‌ها و دادگاه‌هایی می‌خواهند دادخواهی بر علیه این جنایات را پیش ببرند.

در سوگ پدر

شکوفه منتظری با خواندن شعری بلند خاطره‌هایش را از روزهای دلتنگی و تنهایی و سال 67 بازتاب داد. وی از مبارزه‌ی خانواده‌ها گفت. از خاوران که چگونه با ده نفر آغاز گشت و با پیگیری خانواده‌هایی که کتک می‌خوردند، اما زمین گورستان را پر از گل می‌کردند، به خاطره‌ی تمامی بازماندگان فجایع خونبار تبدیل گشت.

امسال اما خاوران تنها بود و خانواده‌ها هم تنها. از ویرانی غسال‌خانه و آبخوری و سیم خاردار به دور خاوران گفت. از هجوم و تهدید خانواده‌ها به قتل و شکستن شیشه‌ی خانه و ماشین. و تلاش برای پاک کردن اسناد جنایات از خاطره‌ی مردم بی‌حافظه.

شکوفه همچنین از وظیفه‌ی ما گفت، ما که باید این سکوت را بشکنیم، چراکه جهان دهان فروبسته است.

جرم زن بودن

مهدیه اشعاری را در رابطه با جرم زن بودن در ایران خواند. از سرزمینی که در آن زن بودن جرم است، عاشق شدن جرم است و بوسیدن. هر اتهامی یعنی جرم و هر جرمی سزاوار مرگ.

زندان مردان

همایون ایوانی از روزهای زندان شهریور 67 برایمان حکایت کرد. در مردادماه ملاقات‌ها قطع می‌شود و اوایل شهریور از طریق مورس خبر می‌رسد که اعدام می‌کنند. اما چون همانند سال شصت تیرباران نمی‌کردند تا از طریق تیر خلاص زندانیان تعداد اعدامیان را بشمارند، عمق فاجعه‌ی کشتار جمعی زندانیان روشن نبود.

از بند 70 نفری همایون 40 نفر به دار آویخته می‌شوند، به همراه هزاران زندانی دیگری که تنها نام 4800 آنان تاکنون مشخص شده است.
 
موزیک نه ‌چندان اندوه‌بار

پایان‌بخش برنامه موسیقی زیبایی بود که از سوی دو گروه نوازندگان ـ ویلون و ضرب و سنتور و ضرب ـ در میان برنامه‌ها و در پایان اجرا گشت. موزیک‌های خاطره‌انگیز که چندان غمناک نبودند هم‌نوایی با سخنرانانی بود که خاطره‌ها را زنده می‌کردند، اما سخن از زندگی و مبارزه می‌راندند.

http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1215