نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

نقش زن در خانواده و سیاست در "سووشون"

نوشین شاهرخی

رمان سووشون نوشته‌ی سیمین دانشور در حوالی جنگ دوم جهانی و اشغال ایران از سوی بیگانگان رخ می‌دهد. داستان تا حدودی جنگ‌های داخلی ایل و عشایر جنوب ایران و نیز دخالت بیگانگان بویژه دولت انگلیس را در منطقه‌ی شیراز به عنوان استانی از ایران به تصویر می‌کشد. صاحب‌منصبان و مالکین بزرگ ایرانی یا از ترس جان ومال و یا بخاطر منافع شخصی خود با بیگانگان همدستی دارند و نه‌تنها به فکر مردم و رعیت نیستند، بلکه با خودشیرینی در برابر بیگانگان و نیز حکام مستبد داخلی نان را نیز از مردم دریغ می‌کنند و اجازه می‌دهند تا گرسنگی و بیماری تا مغز استخوان مردم رسوخ کند.

سووشون از مطرح‌ترین رمان‌های دهه‌ی چهل شمسی است، نه تنها از نظر سبک داستان‌نویسی و کشش و شیوایی در نثر، بلکه در تجسم اندیشه و احساس زن ایرانی در جامعه‌ی سنتی و بسته‌ی چندین دهه‌ی گذشته‌ی ایران. نویسنده از شخصیت‌های داستان خوبِ خوب و بدِ بد نمی‌سازد و ما شخصیت مطلقی در این داستان نمی‌بینیم، حتی در شخصیت یوسف، که جانش را در راه رعیتش از دست می‌دهد.

  رمان از دید زری در شکل سوم شخص حکایت می‌شود. زری و یوسف دوقلوهای دختری دارند و نیز پسری بزرگتر. داستان با روز عقدکنان دختر حاکم آغاز می‌شود. خانواده‌ی حاکمی که از خودکامگی دست کمی از بیگانگان اشغالگر ندارد. در دوره‌ی گرسنگی و قحطی جنگ جهانی دوم صنف نانوا نان بزرگی به حکمران شیراز هدیه داده. از همان صفحه‌ی نخست داستان برخورد تند یوسف به این تشریفات آغاز می‌شود و زری نیز می‌بیند که همان حرف‌های شوهرش را زیر لب با خود تکرار می‌کند. (م.ک. ص9)

 با شدت گرسنگی و بیماری یوسف در برابر بیگانگان فعال‌تر می‌شود و با دوستان عمده‌مالکش هم‌قسم می‌شوند تا نان شهر را تأمین کند و نیز با نمایندگان شورشی عشایر نیز مذاکراتی انجام می‌دهد تا جبهه‌ی آنان را به سود خود عوض کند. در تمام این دید و بازدید‌های سیاسی مردانه‌ی محرمانه، زری تنها برای پذیرایی به اتاق وارد می‌شود و اگر کمی بیشتر پیش مهمانان بماند، شوهر محترمانه عذر زنش را می‌خواهد.

و زری با خود می‌اندیشد: "آنها با هم حرف می‌زدند. با هم شوخی می‌کردند انگار نه انگار که زنی هم کنارشان نشسته. کار او این بود که نمکدان جلوشان بگذارد، یا جامشان را پر کند..." (ص198)

 از سوی دیگر زری نشان می‌دهد که خانواده چطور از او موجودی نرم و ترسو ساخته که بخاطر حفظ جان شوهر و آرامش خانواده او نیز در برابر خواست‌های بیجای خانواده‌ی حاکم ایستادگی نمی‌کند، چراکه دیگر تنها نیست و خانواده دارد. مدارایی که ابتدا در برابر همسرش آموخته و آنرا با این جملات برای یوسف بازگو می‌کند: "پس بشنو، تو شجاعت مرا از من گرفته‌ای[...] آنقدر با تو مدارا کرده‌ام که دیگر مدارا عادتم شده." (ص131)

 زری می‌داند که خطر جدی است. اما زنی که در شصت‌هفتاد سال پیش آموخته که تا شوهر از او پرسشی نکند، حرفی نزند و با تمام عشقی که در رمان از سوی این زوج به تصویر کشیده می‌شود، اما یوسف از جامعه‌ی شدیداً مردسالار آن دوره بری نیست و وقعی به نظر زری نمی‌گذارد. پس دیری نمی‌گذرد که زری به سووشون می‌نشیند، با سه بچه‌ی قد و نیم‌قد و کودکی در زهدان بر سوگ شوهرش که جانش را برای نان مردم می‌دهد.

 پیش از کشتن یوسف، زری خطر را به نزدیکی غیر قابل تحملی حس می‌کند و وحشتش را این‌گونه ترسیم می‌کند: "کاش دنیا دست زنها بود، زنها که زائیده‌اند یعنی خلق کرده‌اند و قدر مخلوق خودشان را می‌دانند. [...] شاید مردها چون هیچوقت عملا خالق نبوده‌اند، آنقدر خود را به آب و آتش می‌زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟" (ص195)

 آیا شما نیز همچون سیمین دانشور و ایزابل آلنده معتقدید که زنان پیام‌آور صلح‌اند؟

 *سووشون، سیمین دانشور، (چاپ نخست 1348)، چاپ سیزدهم 1371، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی