نوف سایت ادبی نوشین شاهرخی

بازگشت به صفحه قبل

 نوشین شاهرخی

دَم

اگر رخ دهد دَم

لحظه‌ای بیش نیست دَم

یا در گذشته‌ای

یا در اندیشه‌ی آینده

و حال

پلی‌ست سست و لرزان

بر ستون‌های گذشته

بلند و نااستوار

رو به آینده‌ای

که چون آبشاری هولناک

حال را می‌پیماید

و در غار بی‌بن گذشته

فرود می‌آید

 

شاید هم

پنداری بیش نیست دَم

در یک هم‌آغوشی افسانه‌ای با زروان

و یا توهم کنی

که لحظه‌ای را

در زندگی تنها لحظه‌ای را

در ناگذرایی زمان

آمیخته بودی

و آن را

چون تصویری ماندنی

در تاریک‌خانه‌ی ذهنت

به‌ ثبت‌اش‌ رسانده‌ای

 

و شاید

ناگذرا و ماندنی نبوده

تارهای زمان دورادورش رسوب کرده

در تهیگی آن دمیده

و در مِه و خیالش فروتنیده

تردید می‌کنی

تجربه‌ای بوده دَم؟

یا تابلویی خیالی و دور

از زیباترین لحظه‌های جاری؟

که چون قابی توخالی

در یادت آویخته‌ای؟!

 

اگر رخ دهد دَم

چشم‌برهمی‌ست دَم

در هیبت زُروان

و تو می‌پنداری

ناگذرایی را در گذرایی

از سر گذرانده‌ای

در دَمی که نمی‌دانی

خیال بود

خیال است

و یا واقعیتی که دیگر

نمی‌دانی چیست

مِه‌گرفته و ناروشن

تار و رمزآلود

در نوسان مرز واقعیت و رویا

آنچه برجای مانده

تنها حسی تنهاست

که واقعیت ترا رقم می‌زند

حتی اگر در خیال

تنها در خیال

پنداشته‌اش باشی

 

اگر رخ دهد دَم

خیالی بیش نیست دَم

و چه تیره و بی‌روح است

واقعیت بدون خیال

زندگی بدون دَم!